۲۹ فروردين ۹۲ ، ۱۹:۱۴
. . . خون دلها خورده ایم! . . .
ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس، چه سفرها کرده ایم
ما برای بوسیدن خاک سر قله ها ، چه خطرها کرده ایم
ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود، خون دلها خورده ایم
ما برای آنکه ایران خانهٔ خوبان شود ، رنج دو ران برده ایم
ما برای بوسیدن خاک سر قله ها ، چه خطرها کرده ایم
ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود، خون دلها خورده ایم
ما برای آنکه ایران خانهٔ خوبان شود ، رنج دو ران برده ایم
ما برای بویدن بوی گل نسترن، چه سفرها کرده ایم
ما برای نوشیدن شور آبه های کویر، چه خطرها کرده ایم
ما برای خواندن این قصهٔ عشق به خاک، خون دلها خورده ایم
ما برای جاودان ماندن این عشق پاک، رنج دوران برده ایم
۹۲/۰۱/۲۹